24.2.07
رضا ناظم:
زن احساس کرد دوست دارد گلوي شوهرش را با ميله‌هاي بافتني توي دستش، سوراخ سوراخ کند.
مرد گفت:
((چه نگاه قشنگي داري. تا به حال نديده بودم اينطور نگاهم کني.))
و جلو رفت تا او را ببوسد

Labels:

نه جايي مي رم نه با كسي حرف مي زنم و نه زياد فكر مي كنم.. چه چيزي ميشه نوشت در اين گونه مواقع
ديشب كلي خواب احمدي نژاد رو ديدم
مثل بچه ها بود.. سوار صتدلي چرخدار بود و من هي مي چرخوندمش و اونم كيف مي كرد و مي خنديد... اون پايين هم مردم مارو تماشا مي كردن

Labels:

امروز تولد ف است.
!!!
نيوشا:
پارگینک ~ طبقه دو زیر زمین ~ شماره A2 ~ دیو ~ سویچ ماشین ~ دَر بازه ~ نیوش از این ور ~ در عقب ماشین ~ سمت راننده ~ نیوش : دیو ؟ پارگینک ِ این جا ! ~ دیو : میدونم ~ دوباره ~ کیس ~ لباش ~ اوه ~ چشماش ~ گردنش ~ من ~ شل ~ تسلیم ~ نیوش ~ حس ~ سنگینی ~ اوه ~ دیو ~ له ~ شدم ~ دیو ~ دیو ~ سبکی ~ کیس ~ نفس به نفس ~ گرما ~ دستش تو ~ موهام ~ نیوش : تسلیم ~ گردن ~ نفس ~ گرم ~ دکمه ~ پیرهن ~ Open ~ دیو : اوه مای گاد ~ ته ریش ~ زبر ~ پوست ~ حس ~ مرطوب ~ لوست ~ لوست ~ بیشتر بیشتر ~ ‌Bra catch ~ دکمه ~ پیرهن دیو ~ مو ~ سینه ~ دستم ~ تاچ ~ feel ~ مای گاد ~ نیوش : دیو دَرو ببند ~ دیو : جا نیست ~ پاهات ~ درازه ~ منو دیو : خنده ~ نیوش : پاهای ~ خودت ~ دازتره ها ! ~ دیو ~ خنده ~ دندون ~ سفید ~ چال ~ گونش ~ حرصم میگیره ~ در ~ ماشین ~ بست ~ نیوش ~ بشین ~ دیو ~ جا ~ نیست !!!!! ~ کیس ~ نشسته ~ تو کلوز تو هیم ~ اِ رِکشن آی فیل ~ دیو :Damn ~ کام اون ~ سیت ~ شلوار ~ اوه مای گاد ~ لوست لوست ~ inside ~ گرمه ~ بی منظم نفس ~ دیو : نیوش ایزی ~ مو هام ~ آشفته ~ دوربین ~ پارکینگ ~ دیو : نیوش ور آر یو ؟ ~ کیس ~ بسته ~ چشمام ~ پوست ~ رو ~ پوست ~ کیس ~ Lick ~ دیپ ~ inside me ~ دستام ~ دور ~ گردنش ~ دیو : نیوش Move ~ نفس ~ نفسش ~ کام اون ~ Harder please ~ صدا ~ صدا ~ نفس ~ تند ~ تند تر ~ عرق ~ Damn ~ بالا پایین ~ دستاش ~ به کمرم ~ موهام ~ پریشون ~ چشماش ~ ته ریش رو ~ پوستم ~ فاک ~ صدا صدا ~ بلند ~ بلند ~ نفس گرم ~ صداش ~ صدام ~ بلند ~ بلند تر ~ بلند ~ آروم تر ~ آروم ِ آروم ~ سکوت صدا ~ خسته ~ دَم کرده هوا ~ بوسیدم ~ بوسیدمش ~ سرم ~ رو ~ شونش ........سکوت .

Labels:

ليلا ميگه:
...
دوست دارم بگویم که بیشتر ما لیاقت خوشبخت شدن را داریم ، نمی گویم همه ! چون برخی بیماریهای مازوخیستی و روحیه های غم پرست ، رسما خوشبختی را با دست پس می زنند...
...
بعضی از آدمها روحیه خاصی دارند به نام : " عدم آسودگی خاطر " ، که در همه حال همراهشان است . اینها اگر هر آرزویشان هم برآورده شود باز یک جای کارشان می لنگد و از یک جایی احساس عدم آسودگی خاطر می کنند . یک نوع وسواس !
...
بعضی دیگر از مردم هستند که حتی اگر خوشبخت باشند نمی فهمند که خوشبختند و این هم روی همهء نفهمی هایشان ...
آدمهایی هم هستن که اصولا فقط با خاطرات گذشته شان زندگی می کنند و هر چه هم که خوشبخت باشند ، یاد ایام بدبختیشان می افتند و به همین دلیل غمگینند
...
بعضی کم حافظه اند و وقتی چیزی را آرزو می کنند ، بعد که صاحب آن می شوند ، خانم آرزو را پاک فراموش می کنند و در نتیجه از به دست آوردن آن خوشحال و خوشبخت نمی شوند ...