17.2.07
این دختره فقط می خواد کسشعر بگم و گوش کنه
من هم زدم به بیخیالی و همه چیز چرت و پرتی رو که به ذهنم می رسرو رو دارم تفت می دم
اونم از من خوشش میاد
دوست نداشتم بفهمم همه چیز سوتفاهم بوده
چون می دونم نبوده
ولی اینطور وانمود می کنم که سوءتفاهم شده و کسی رو که ازش ناراحتم رو دلداری می دم
همه ی اون حرفایی که می خوام بهش بزنمو داره بهم میگه
همه ی فحشها و دلایل ناراحتیم ازش رو داره به من می گه!
و آخرش هم به جای من گریه می کنه
یک روز کسل کننده
ساعت 12 تا 4 بیکارم اینجا ... اینترنت اینجا هم شانسیه
هی میرم سیگار میکشم .. بارون میاد .. چک میل میل می کنم .. خبری هم از کسی نیست...

Labels:

:-o
  • 220 terabytes of web data
  • 6 petabytes of additional data
+Top 10 Largest Databases in the World
تكراري و هر بار دلچسب
ساتگين:
کلام ناقص شده است، قانونی وجود ندارد و همه چیز محتمل می باشد. دلیلی برای حرف زدن از محتمل ها وجود ندارد. گرچه این گفته خود نیز احتمالی بیش نیست. احتمالی که بزرگتر و جامع تراست.
نه شعر می توان گفت، نه داستان می توان نوشت، نه فلسفه ای می توان بنا کرد، نه نظریه ای می توان صادر کرد، تنها می توان موضوعات کوچک و خاص را به تصویر کشید. تنها تماشا مانده است و بس، و گر فرصتی باشد لذت بردن.

Labels:

9133:
زندگی من مجموعه ای بی ربط ترین و احمقانه ترین و بی ارزش ترین رویداد ها بوده
هیچ کدام به هیج کدامشان ربط نداشته
هیچ کدامشان باعث نشده من قدمی به جلو بردارم
تنها همه این اتفاق ها مثل سیرک مسخره ای جلوی من رژه رقته اند و مدام جایشان را به بعدی داده اند بدون آنکه من برایشان کوچک ترین ارزشی قائل باشم
بدون آنکه آنها را دنبال کرده باشم
پیش تر ها وانمود می کردم که این انفاق ها برایم ارزشی دارند
که من دارم رمزی را از این انبوه می خوانم
ولی حالا دیگر بی حوصله تر از آنم که چنین نقشی را بازی کنم
من واقعا چیزی برایم ارزشی ندارد
نه ایران و آدم هایش
نه جایی که الان هستم
نه دانستن
نه زندگی ام
نه حتی خانواده ام

من در درونم چیزی نیست برادران
من آدمی ام روستایی و خشن
بسیار ساده دل
و مغرور
من به جد پدرم خندیده ام که بخواهم بیش تر از این باشم

نمی دانم
من بیش از این می خواهم
ولی نه پوزیشن دکترا می خواهم
و نه شما را دوستان عزیز
من دلم می خواهد زن بگیرم
بیست تا توله پس بیاندازم
دلم می خواهد زنم را بزنم و اون باز هم مرا دوست داشته باشد
دلم می خواهد
تنها باشم
دلم میخواهد هیچ کس جلو چشمانم آفتابی نشود
دلم می خواهد تنها بمیرم
بدون آنکه احساس کنم چیزی بوده ام
دلم می خواهد سبک بمیرم
دلم می خواهد موقع مرگ این توهم را نداشته باشم که کسی به مرگم اهمیت می دهد
دلم می خواهد به آنجا برسم که بتوانم این را هضم کنم

شما هایی که فکر می کنید می دانید یا می خواهید بدانید
یه نفر هست که حالش از شما بهم می خورد
یه نفر هست که هر چه قدر هم نقشتان را خوب بازی کنید به ریشتان می خندد
حالا بروید جق بزنید
يهو داد ميزنم و يهو سكوت مي كنم
هميشه هم ديرتر مي فهمم