15.1.07
ما يك بعد از ظهر و عصر خوب را با هم گذرانديم.
مكان: اتاق پروف
انگشتانم روي كيبورد رژه مي روند
في.نيق آمده و ما با هم دوست هستيم.
+ هيچ حوصله ي دردسر ندارم
من يك آدم هميشه موافق هست
خواب موندم :((
دائيم آدم شوخيه و معمولا جدي نيست. ديروز كه برام درددل كرد يه جور ديگه بود. كلي اشتباه مي كردم در موردش. آدم بزرگي بوده.