26.1.07
:-* خدافظ
صفر كامنت هم بعضي وقتها زياده!
اين كامنتدوني رو كه عوض كردم نمي دونم چطور براي بعضي پستها غيرفعال كنم. كمك!
دارم بدترين روزهاي عمرمو به بهترين نحو ممكن مي گذرونم.
شيشه از دستم روي زمين افتاد و شكست و از زمين خون اومد.. خون رو بردم به سازمان اهداي خون تا لااقل به يه بيچاره ي كمخوني كمك كرده باشم ولي خون زمين ايدز داشت و منو دستگير كردن و وقتي بهم دستبند مي زدن دستم از مچم كنده شد افتاد زمين و خون من با خون زمين قاطي شد و ازدواج كرديم و من تو قبر با زمين همبستر شدم ولي يكي كه از روي سنگ قبرم رد ميشد با سنگ تو سرم فرود اومدن و جمجمم خاك شد و من الان زمينم و يه شيشه از دست تو افتاده روي من و از من خون رفته...
اين استامينوفن هم ديگه شورشو در آورده. هر دوماه آپ مي كنه و هيچي هم نمي گه و هنوز هم اينقدر طرفدار داره