14.12.06
عجب چيزي گفتم از خودم:
you love to live this lie but I love to leave this lie

براي وبلاگ داييم يه قالب طراحي كردم
بيچاره حرفهاي كشف نشده
دلم مي سوزه به اينكه كسي تا حالا تلفظشون نكرده
ولي خوش به حالشون
حالا كه مينانترمها تموم شد احساس مي كنم يه چيزي كمتر دارم.. به اين اضطراب عادت كرده بودم
لطفا اگه خواستي درخواست منو رد كني با رأفت و عطوفت اين كارو نكن بلكه با دشنام و خشونت
هر روز فكر مي كنم ديگه از اين بيشتر نميشه احساس پوچي كرد ولي فرداش مي فهمم كه بيشتر از ديروز پوچتر هستم....