26.11.06
چرا حالا كه نوبت منه مي خواي آدم شي
مازوخ رو دست كم گرفته بودم... خودم به تنهايي بدون نرم افزار ويروس رو كشتم
كمك لازم بود در خدمتيم

وااي بيرون خيلي سرد بود .. منجمدتر شدم

امروز هم ناهار نخوردم
الان حس مي كنم مي خوام همرو راهنمايي كنم
از اون روزايي كه مي خوام حرف بزنم ولي صدام در نمياد .. همون خفگي بهتره .. تا بعد
همه اولش منو اشتباه ميگيرن
من كه فرقي نمي كنم .. ولي اكثرا اول از من خوششون مياد بعدش ديگه خبري نمي شه ازشون
خسته شدم
كه چي اون 4 تا پست پايينيرو زدم؟
جالب اومد به نظرم .. چون همش تو يك روز اتفاق افتاد
3
هی مرد! می‌دونی چقد بهت حسودیم می‌شه ...من هیچ‌وقت نتونستم تو وبلاگم انقدر با خودم رک و راست باشم...همیشه یه مرزی گذاشتم بین وبلاگم و خصوصی‌ترین چیز‌هام...نمی‌دونم این جسارت تو خوبه یا نه، فقط اینو می‌دونم که حسادت برانگیزه
لينكش
2
این مازوخ ِ جانور هم سبک نوشتنش به دل میشینه
لينكش
1
مالای میسم رو خوووندم. جالبه همه چی میگه. نه جالب نیست. من جرات شو ندارم شاید
لينكش

0
آخه می سم بیچاره با اون صورت کشیده و چروکیده و دماغ کوفته ای هیکل غناث ودندونای زردت با اون بوی گند دهنت لطفا شما نظر نده خوب....... منم دعا می کنم تا قیافت تغییر کنه و قابل تحمل بشه مازوخ
لينكش