15.12.06
اون چيه كه چه شركت كني چه شركت نكني توش به بدتر شدن اوضاع كمك كردي؟
جواب: انتخابات..
من هم شركت نمي كنم
وقتي استفراغ مي كنم حالم به هم مي خوره
ديروز من دوتا ترام زدم در اثرش خوابم گرفته بود و فرفره مثل سرم مي چرخيد ولي حال نمي كردم اصلا
هرچي امروز تو اونيكي بلاگم گذاشتم نتيحه ي يك سرگيجه ي وحشتناك است
اي كاش كسي ايشان را از چنگ ِ نجات بخششان، نجات مي بخشيد!

همان به كه شيطانت را بزرگ كني! در اين كار تو را نيز راهي به بزرگي هست

گدايان را بايد از ميان برداشت! اينان را چيزي دادن مايه ي برآشفتگي است، چيزي ندادن نيز

چيزي را آسان نپذيريد. با پذيرفتن ِ تان بر بخشنده منت بگذاريد.
مرد ِ بزرگوار هرگز كسي را شرمسار نمي كند و خود از ديدار دردمندان شرمسار مي شود.
هر آنچه گذراست خيالي بيش نيست.
اگر خدايان بودند، چگونه تاب مي توانستم آورد كه خدا نباشم؟ پس، خدايان نيستند!
تا نهايت حواس خود بينديشيد و بس.
چه سپاسگذارم از دشمنانم، از آنرو كه بــِديشان نيزه مي توانم افكند.
اما كدام رود سرانجام به دريا نمي ريزد
هرزه علفها گندم نمايي مي كنند.
4 پست شانسي از بلاگ قبليم
1 2 3 4