24.11.06
من درس نخوندم باز هم كه
يكي يكي آهنگارو وا مي كنم .. با اينكه حواسم هست كه آهنگي اگه تموم شد برم يكي ديگه وا كنم ولي بعد از چند دقيقه مي بينم سكوته و آهنگه معلوم نيست كي تموم شده.. حالا تِرَكِ بعدي آهنگيست از ناين اينچ نِيلز به نام كلوزِر

بدم مياد از چيزايي كه مي نويسم ..وقتي مينويسم بد ميشه
از بس اين بينـــيم گنده و دراز است بايد توي شكلكهايي كه مي ذارم براي دماغش ده بيست تا خط بكشم و لباشو هم آكلاد بذارم ... تو اين شكلك پاييني من در حالي كه غمگينم دارم چشمك مي زنم
;------------------ ‌{
p.s. i am so cool
8----{{
آر.اس.اس فيدهاي پرشين بلاگ خراب شده گويا ... همش چيزايي بيربط مياد تو گوگل ريدرم از فيدهاي مربوطه
الان پوست شكمم چسبيده به پوست كمرم (فقط يه ستون فقرات تو خالي لاشه) .. خم و راست كه ميشم تعادلمو از دست مي دم..كمرم خيلي درد مي كنه
همين
اي بابا .. فضاي اينجا عوض شد .. من خودمو مي خوام
+ تا این حد، هیچ‌انگاری به عنوانِ انکارِ یک دنیایِ راستین، انکارِ هستی، ممکن است یک شیوه‌یِ خداییِ اندیشیدن باشد.

این‌که تا چه حد بتوانیم، بی‌آن‌که از پا درافتیم، خصلتِ صرفاً نمودین را، ضرورتِ دروغ‌گویی را، به خود بقبولانیم، معیار و مقیاسِ نیرومندی است.
پ.ن. آره .. چه پررو شدم كه اين هارو هم كپي پيست مي كنم؟
به گمانم اعتماد ِ به نفس نشانه ي ِ عدم شناخت ِ خود مي باشد
هركي هر صفتي بهم نسبت بده منو تعريف كرده
خيلي بي فرهنگتر از آن بودم كه بتوانم در تمام اين كثافت، آنطور كه شايسته ي ِ آدمي است به بودن ادامه دهم. اگر بخواهيد مي توانيد اين را ضعف بدانيد، اما من آنقدرها هم انسان نيستم كه در مقابل اينهمه ناانساني بتوانم انسان باقي بمانم.
تمام ايده هاي بزرگ وقتي به مردم مي رسد با شكست روبرو مي شود.

اين گمان كه كثافت روي رنگ سياه ديده نمي شود، اشتباه بود؛ براي اين منظور پيراهنهاي قهوه اي خيلي مناسبترند.

من طرفدار كشوري هستم كه در آن بي تقوا بودن نتيجه اي داشته باشد.

پيش از آنكه به گروه آزادانديشان بپيوندم، جزء گروه طرفداران برهنگي بودم. اين گروه باتقواترين مردم روي زمين هستند؛ هيچ چيز را دور از نجابت نمي دانند. بهيچوجه، خشمگين نمي شوند، و به اين مي بالند كه توانسته اند بر احساس شرم چيره شوند و حق عضوي خودرا بپردازند.

انسان به عنوان انسان قديمي شده است. انديشيدن قديمي است، زيستن قديمي است، خوردن قديمي است. شما مي توانيد هر طور خواستيد بنويسيد، چون چاپ كردن قديمي است.

هميشه پيش از ظاهر شدن روي صحنه به حياط مي رفت و كفشهايش را كثيف مي كرد تا تماشاگران ببينند كه او به خاطر آنها حتي كفشش را هم پاك نمي كند.

او به ايگرگ دست مي زد و مي ناليد كه "دستت را بكش!" يا پشتش را به او مي كرد و خرخر مي كرد كه "نمي گذارم به من تجاوز بكني!" يا به زانو مي افتاد و فرياد مي زد "خوك!"

خواننده وقتي مي فهمد شما آدم مهمي نيستيد كه ديگر دير شده است. تا آنوقت شما نصف بيشتر عقايدتان را به اون خورانده ايد و او آنها را حريصانه بلعيده و هيج فكري هم نكرده؛...

يك بار ميگم براي هميشه: ايتاليك ها نقل مي باشند و منبع هم نمي گم كه تاثيرش فرقي نكنه


دارك شاين . ميوز . دقيقه سه و چهل ثانيه