24.11.06
او به ايگرگ دست مي زد و مي ناليد كه "دستت را بكش!" يا پشتش را به او مي كرد و خرخر مي كرد كه "نمي گذارم به من تجاوز بكني!" يا به زانو مي افتاد و فرياد مي زد "خوك!"