- پاشو نمازتو به كمرت بزن و تموم كن.
- يه چيزي بگو ديگه، آرد كه تو دهنت نيس.
- لب هايش را چنان فشرده بود بهم، كه انگار مي ترسيد دندانهايش ديده شود.
- پيرمرد بادگلوئي زد و گفت: "حالا سيد تعريف كن ببينم."
- تو ديگه در دهنتو بذار، مرده شور برده
- خسته بود و عين سگ خسته اي له له مي زد.
- واسه چي زر مي زني خر خدا؟ تو عزا گريه، تو عروسي ام گريه؟ اينهم شد كار؟
- شب پيرزنه زده بود به سرش و رفته و نشسته بود تو حياط ورو يكي از سكوها، بي خودي زار زار مي زد، نه كه زار بزند، عين اسب پيري شيهه مي كشيد و معلوم نبود كه واسه چي اين كار را مي كند.
- حميده نشسته بود پاي پنجره و يك دايره زنگي به دست گرفته بود و پشت سر هم آروغ مي زد.
- از خوشحالي دستاشو باز كرده بود و دور اتاق مي گشت، انگار دنبال يكي بود كه بغلش بكنه.
- الهي هر كي رقصش بياد و نرقصه، هم تو دنيا و هم تو آخرت قر تو كمرش خشك بشه.
- عباس آقا دوست داره تو قبرستون آواز بخونه و به دنيا فحش خوار مادر بده.
گور و گهواره - زنبورك خانه - غلامحسين ساعديLabels: ساعدي