29.1.07
  • پاشو نمازتو به كمرت بزن و تموم كن.
  • يه چيزي بگو ديگه، آرد كه تو دهنت نيس.
  • لب هايش را چنان فشرده بود بهم، كه انگار مي ترسيد دندانهايش ديده شود.
  • پيرمرد بادگلوئي زد و گفت: "حالا سيد تعريف كن ببينم."
  • تو ديگه در دهنتو بذار، مرده شور برده
  • خسته بود و عين سگ خسته اي له له مي زد.
  • واسه چي زر مي زني خر خدا؟ تو عزا گريه، تو عروسي ام گريه؟ اينهم شد كار؟
  • شب پيرزنه زده بود به سرش و رفته و نشسته بود تو حياط ورو يكي از سكوها، بي خودي زار زار مي زد، نه كه زار بزند، عين اسب پيري شيهه مي كشيد و معلوم نبود كه واسه چي اين كار را مي كند.
  • حميده نشسته بود پاي پنجره و يك دايره زنگي به دست گرفته بود و پشت سر هم آروغ مي زد.
  • از خوشحالي دستاشو باز كرده بود و دور اتاق مي گشت، انگار دنبال يكي بود كه بغلش بكنه.
  • الهي هر كي رقصش بياد و نرقصه، هم تو دنيا و هم تو آخرت قر تو كمرش خشك بشه.
  • عباس آقا دوست داره تو قبرستون آواز بخونه و به دنيا فحش خوار مادر بده.

گور و گهواره - زنبورك خانه - غلامحسين ساعدي

Labels: